آسمان منتظر
آسمان منتظر
آسمان آبی اش را از تو می گیرد
عشق باید در کلاس درس سیره تو با پدر و همسرت زانو بزند ولحظه به لحظه هستی اش را ازتو تمنا کند
صبر را به زانو درآوردی آنگاه که در دشواری های شعب ابی طالب برای پدرت مادری کردی وخم به ابرو نیاوردی
ولی چه زود شکستی بعد از فراغ پدرت آنگاه که گفتی قلب انسان می ایستد در هجرت او و اشک را همین بهانه بس تا بریزد برای همیشه در دوری او واشک ریختی واشک بودی ونبود پدرت که مثل
گذشته پاک کندصورتت را
ومی سوزم ازنامردی نامردان که تورا با این غم جانگداز رهایت نکردند وزخم بر جگر سوخته ات زدند آنگاه که فدک را غصب کردند وخورشید را خانه نشین
آسمان چه غروب سرخی دارد
اما تو مانند مدینه خاموش نبودی وسوختی و آتش گرفتی شاید که مدینه ببیند مظلومیت ولایت را افسوس که کور بودند و ندیدند تو را و امتداد تو را در کربلا
آسمان تیره و تار شده است
وهنوز که هنوزه می سوزیم در دوری ابن الکوثر به امید این که بیاید و روح خسته بشریت را از چشمه کوثرسیراب کند.
السلام علیک یا فاطمة الزهرا